غمنامه_گهر
نگین_اشترانکوه
بهشت افتاده بر زمینی تو
گوهر به #یغما رفته ای تو
فرزند چشم نواز دشت #طیانی تو
نگین زمردین اشترانکوهی تو
ای #دریاچه_گهر زیبنده ی شهر منی تو
دریغا که من سکوت کردم و دورود تورا از آن خود دانست. دریغا که من هیچ نگفتم و دورود ادعای تورا کرد. افسوس که فرزند از دست رفته ی دشت #طیان منی.
افسوس که سندت با من و اسمت با دیگریست. تو از آن منی و دورود تورا فریاد میزند. تو میراث منی و دورود تورا ارث خود میداند. تو جاذبه ی شهر منی و دورود با نام تو خود را معرفی میکند. تو از دیار منی و دورود با کیلومتر سنج، ادعای مالکیت میکند. ای دریغا که شهرمن هرچه حیا کرد دیگری بلند تر فریاد کرد. هرچه مسولین من بی تفاوت هستند، مسولین دیگری محکم کنار تو هستند. هرچه از مردم من صدا نیامد دیگری تو را فریاد زد. چه کنم با فرزند از دست رفته ی خود. چه کنم با میراث به یغما رفته ی خود. چه کنم که این شهر غریبم دلسوز ندارد. چه کنم که این مردم عزیزم مسول پیگیر ندارد. چه کنم که تو اثبات اصل سند طیانی اما در چنگ دیگری. وقت تنگ است زود به آغوشم برگرد
✍️فائزه اسدی تحریریه خبرگال